دیده ام در ایینه گاهی دلی پر می زند از دیار بی کسی غم بر دلم سر می زند اشک حسرت گوشه ای ارام و ساکت می رود عشق از جنس صداقت همچنان در می زند نیست این دل میزبانی خوش ولی میزبانش هم چنان پر شور پر شر می زند هفت خان عشق را باتو سر می کردم دفترعمرم ولی یک برگ دیگر می زند برگی از رنگ کبود و تیره ی اوارگی عاشقان را چوب هجرت تازه و تر می زند
نظرات شما عزیزان:
|